دود اگر بالا نشيند کسر شان شعله نيست روی دريا خَس نشيند قعر دريا گوهر است
کاکُل از بالا بلندی رتبه ای پيدا نکرد زلف از افتادگی لايق مُشک و عنبر است
شست و شاهد هر دو دعوای بزرگی می کنند پس چرا انگشت کوچک لايق انگشتر است
آهن و فولاد هر دو از يک کوره آيند برُون آن يکی شمشير گردد، ديگری نعل خَر است
نا کَسی گر از کَسی بالا نشيند عيب نيست جای چشم ابرو نگيرد گرچه او بالاتر است
کره اسب از نجابت در تَعاقُب می رود کره خر از خريت پيش پيش مادر است
سعديا عيب خودت گو، مگو عيب دگران هر که گويد عيب خود او از همه بالا تر است
کاکُل از بالا بلندی رتبه ای پيدا نکرد زلف از افتادگی لايق مُشک و عنبر است
شست و شاهد هر دو دعوای بزرگی می کنند پس چرا انگشت کوچک لايق انگشتر است
آهن و فولاد هر دو از يک کوره آيند برُون آن يکی شمشير گردد، ديگری نعل خَر است
نا کَسی گر از کَسی بالا نشيند عيب نيست جای چشم ابرو نگيرد گرچه او بالاتر است
کره اسب از نجابت در تَعاقُب می رود کره خر از خريت پيش پيش مادر است
سعديا عيب خودت گو، مگو عيب دگران هر که گويد عيب خود او از همه بالا تر است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر